چند وقتی هست که به برکت گوش دادن به لایوها و صوتهای یه دکتر خوب روانشناسی با عبارت "تعارض پنهان" آشنا شدم! حس کردم نوشتهها و شنیدههام را اینجا به اشتراک بذارم :) امیدوارم واستون مفید باشه
تعارض تو اکثر روابط وجود داره و هر چقدر این رابطه صمیمانه تر بشه میزانش میتونه بیشتر بشه کاملا هم وجودش طبیعی هست
چهار نشونه وجود داره که بفهمیم تو یه رابطه تعارض پنهان وجود داره
1 . در بحثهای کوچک مرتب فرد فلش بکمیزنه به گذشته 2. یه چیز کوچک به یه جنگ بزرگ میانجامه 3. اجتنابداره یعنی وقتی سر یه موضوع خاص بحث میکنیم یا خیلی صریح میگه دوست ندارم در موردش حرف بزنم یا اینکه دور خودش دیوار سنگی میکشه و سرش را میبره تو گوشی و لپ تاپ و به همسرش بی توجهی میکنه 4. زوج حس رقابتنسبت بهم دارند.
خلاصه که افرادی که تعارض پنهان دارند بحثهای تکراری انجام میدن و سر چیزهای خیلی جزئی و ریز با هم بحث میکنند مثلا فرد به خاطر اینکه چرا به جای نیم کیلو گوجه دوکیلو گوجه خریدی یه خشم شدید پیدا میکنه.
بهترین راه حل برای تعارض پنهان مهربونی 1و تلاش برای حل مسئله است.
اما یه سری راه حل دیگه هم داره که برای پیشگیری از به وجود اومدن تعارض مفیده! (ازینجا به بعد راه حلهای کتاب مهارتهای زناشوئی از متیو مک کی 2هست البته مثالهاش از خیالات خودمه!!! )
یکی از راههاش یاد گرفتن مهارت ابراز احساسها و بیان نیازهاست ... مثلا اگه یه آقا از این که همسرش تو جمع بلند بخنده ناراحت میشه بهتره به جای اینکه وقتی از همسرش این رفتار سر زد خودخوری کنه و فردای اون روز به دست پخت همیشگی همسرش ایراد بگیره و سر این موضوع حتی عصبانی بشه، بیاد و بگه که من ازین که تو جمع بلند میخندی ناراحت میشم چون دوست ندارم نگاههای مردهای غریبه بیاد روت و ... بعد هم با هم مذاکره داشته باشن و حل مسئله انجام بدن و توافق کنند و...
به نظر کار سادهای میاد؟ اما متاسفانه خیلی وقتها ماها انتظار دارین آدمها ذهن ما را بخونند و بدونند که ما چه انتظاری داریم برای همین تو زمینه بیان شفاف نیازها و ابراز ناراحتیها و حتی خوشحالیهامون ضعیف عمل میکنیم
همه آدمها به درجه یه مادر نرسیدن که با نگاه کردن به صورت بچه بدونند تو دل و ذهنش چی میگذره!
و یه انتظار اشتباه دیگه اینه که فکر میکنیم با حرف نزدن چیزی حل میشه و آرامش زندگی بیشتره ولی اینکار مثل این هستش که یه سری زبالهی بد بو گوشه اتاق باشه و به جای دفع و تمیز کردن اتاق بیای روی اون زبالهها فرش بندازی،با بوی بدش میخوای چی کار کنی؟
1. تعریف مهربونی:حساسیت نسبت به رنج خودمون و دیگران. وقتی رنج شخصی را میبینم و میبینم داره اذیت میشه نتونم بی تفاوت از کنارش بگذرم و در عمق وجودم تمایل آگاهانه داشته باشم تا رنجش را کاهش بدم و در رفتارم به شکل متعهدانه برای کاهش این رنج اقدامکنم
حساسیت به رنج،نه الزاما یه رنج خیلی بزرگ مثلا اگه وسیله اش را گم کرده کمکش کنیم پیداش کنه! نه این که بگیم الهی بمیرم! که وسیله ات گم شده! با این حرف کمکی نداریم
قضاوت نکردن و مقایسه نکردنمثلا نگیم وای تو چقدر گیجی باز وسیله ات را گم کردی؟
همدردیحتی به کلام نشون بدیم که متوجه هستیم وسیله اش را گم کرده
همدلیخودمو میذارم جای اون و با زاویه دید اون و از شخصیت اون به مسئله نگاه میکنم تا بتونم احساساتش را درک کنم
تحمل پریشانی و عدم فرار از هیجانات منفی در موقعیت بمونیم و اون مسئله را حل کنیم نه این که ازش فرار کنیم مثلا اگه یه بچه خون دماغ بشه مادر باید در لحظه بتونه اقدامات اولیه داشته باشه و بتونه کنترل هیجانی انجام بده نه این که بیاد و خودش گریه کنه و بزنه تو سرش!
در عمل اگه به عنوان یه همسر بخواهیم عشق ورزی آگاهانه توام با مهربانی داشته باشیم باید به این عناصر توجه کرد : توجه، پذیرش، قدردانی، ابراز عاطفهو عشقو عدم کنترل گریهست...
2. مذاکره و حل مسئله هم مهارت هستش و قابل یادگیری که داخل همین کتاب یادش داده فقط تمرین میخواد
به نظرم این کتاب واسه مجردهام خوب هستش! بالاخره تا آخرش که مجرد نمیمونید :) پس چه بهتر با مهارت وارد یه رابطه بشید :) خوشبخت باشید الهی:)